یه جاهایی انقدر کم میارم که دلم میخواد بگم "باشه! تو بردی. تسلیم! " ولی نه. من دیگه بیشتر از این ظرفیت شکستن ندارم. این روزا بیشتر گارد میگیرم به کسی که بخواد دلش برام بسوزه یا نگرانم باشه. خستم از خیلی چیزا. اما اینبار خستگیه رو وسیله ش کردم که بتونم خودمو بکشم بیرون ازین قضایا. اینبار جای جا زدن اونقدر زمین میخورم تا بالاخره یه جایی از مسیر بتونم جلوتر از بقیه هم مسیرا، یکم با خیال راحت نفس بگیرم برا چالههای بعدی. من خوب یاد گرفتم که این مسیر دیگه برنده نداره! اگه دنبال چارهای فقط باید پات رو تند تر کنی به امید همون چند لحظه استراحتی که جایزه ت باشه. متوجهی چی میگم؟ دیگه به امید بردن خودتو خسته نکن.
الله اکبر از این ترم دو. بازدید : 559
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 18:07